در دستانم دو جعبه دارم که خدا آن ها را به من هدیه داده است او به من گفت:غمهایت را در جعبهای سیاه و شادیهایت را در جعبه ای طلایی جمع کن . من نیز چنین کردم غمهایم را در جعبه سیاه ریختم و شادی هایم را در جعبه ای طلایی با وجود اینکه جعبه طلایی روز به روز سنگین تر میشود اما از وزن جعبه ای سیاه کاسته می شد! در جعبه سیاه را باز کردم و با تعجب دیدم که ته آن سوراخ است!جعبه را به خدا نشان دادم و گفتم پس غم های من کجاست؟! خداوند لبخندی و گفت:غم های تو اینجا هستن!از او پرسیدم:خدایا!چرا این جعبه را به من دادی؟چرا این جعبه طلایی و جعبه سیاه سوراخ را؟و خداوند فرمود:فرزندم جعبه ای طلایی مال آن است که قدر شادی هایت را بدانی و جعبه سیاه تا غم هایت را رها کنی!
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |